بدون عنوان
دختر نازم من ازت معذرت می خوام آخه مجبورم واسه کارم روزای که می رم دفتر یا دادگاه شما رو پیشه خانم مداینی که پرستار بچه هاست بزارم فقط واسه یه ماه سخته بعد از عید قراره یه خانمه مهربون بیاد خونمون پیشه شما باشه الان که دوبار پیشش خانم مداینی گذاشتمت گفت دختر خیلی خوبی بودی .
عزیزم امیدوارم وقتی بزرگ شدی این موضوع رو درک کنی که مامان واسه اینکه شما راحت زندگی کنی شمارو یه کوچولو تنها گذاشته.
مهسان جونم الان یه چند روزی که شما گریه هات کمتر شده اگه بدونی مامان واسه اینکه شما خوب بشی چقد دعا کرده .چه روزای من واسه گریه های تو گریه کردم هر کاری می کردم ساکت نمی شدی دیگه آخرش می نشستم گریه می کردم . مادرجونت می گه منم وقتی نوزاد بودم مثل شما بودم .پس فقط قیافت نیست که شبیه مامانته اخلاقتم مثل منه .ولی هنوزم شلوغی رو دوست نداری نه می تونم جای برم نه اینکه مهمون بیاد خونمون چون جوجه من خیلی گریه می کنه
دخترم الان دو سه روزه وقتی بابات باهات بازی می کنه با صدا می خندی این لحظاتو با هیچی تو دنیا عوض نمی کنم.
از خدا می خوام که تو تربیتت به من کمک کنه که یه خانم خیلی خوب به جامعه بدم . خانمی بشی که بابا مامان بهت افتخار کنن.آرزوهای خیلی زیادی واست دارم