نامزدی دایی جون
دختر خوبم این چند روز حسابی سرمون شلوغه واسه اینکه چشن نامزدی دایی جونته * * ما هم همش یازاریم پنجشنبه که رفته بودیم بازار واسه اولین بار بردمت بازار خیلی خانوم بودی اصلا گریه نکردی خیلی تعجب کریم ولی دیروز که رفتیم بازار اشکمو در اوردی ا ز بس جیغ زدی مجبور شدیم وسط راه توخیابون پیاده بشیم تو خیابون بغلت بگیرم دورت بزنم تا بخوابی .دایی جونت خیلی کوچولو تازه 23 سالش ولی دیگه خودش خواست الان چند روزه که من باید برم بیرون صبحها بابات شمارو میبره خونه مامان بزرگت مرسی مادرشوهر خوبم دوست دارم &n...
نویسنده :
مامان
10:39